عشقم امروز شد6
به نام خدا سلام خانم طلا شد 6 روز دیگه میبینمت عزیزدلم
نویسنده :
مامانش
13:33
خوشگل مامانی شد 7
به نام خدا سلام دخترم دقیقا هفته دیگه این موقع انشاالله دارم لمست میکنم... زهرا خانم شد... ...
نویسنده :
مامانش
10:12
ناناس خانم امروز شد8
به نام خدا سلام دخترم چه طوری مامان جان این روزا شما هم مثل ما بی قرار و خیلی لگد میزنی... عزیزم شد... ...
نویسنده :
مامانش
10:08
امروز شد 9
به نام خدا سلام ناناس طلا فقط ٩ روز دیگه مونده دخترم... خدایا مواظب همه نی نی ها و ماماناشون باش... انشاالله... ...
نویسنده :
مامانش
15:17
شماره معکوس 10
به نام خدا سلام خانم طلا افتادیم تو سرازیری داری میایی خانم خانما انشاالله 10 روز دیگه تا بشه 23آذر و حالا... ...
نویسنده :
مامانش
23:05
ادامه سیسمونیت
به نام خدا سلام خانم خوشگله اسمت انتخاب شده:زهرا خانم تا ١٧ روز دیگه مامانی و بابایی صورت ماهتو میبینیم... عکسا خیلی بی کیفیته اگه شد و وقت بود دوباره عوضش میکنم عزیزم... تشک و یه لحاف کوچک بالش خوشملته مامانی این ساپورتتو دایی محراب برات خریده به سلیقه خودش وسایل محیا کردن جیش شما صندلی جیش تاب بازی و سرویس شوینده و لوسیون بدن ناناز خانم... سرویس پلاستیکت که داخل وانه... این آقا خرگوشه رو مامان فاطمه پولشو داد با بابا اینو برات خریدیم و کلاهش واس...
ورد به 9ماهگیت مبارک دختر عزیزم
به نام خدا سلام دختر مامانی عشق بابایی... بلاخره رفتیم سونوگرافی ناناس طلام خانم شده هنوز کامل نرفتی تو نه ماه یه چند روزی مونده خوشگلم شده بود ٢کیلو و٢٠٠ گرم که آقایه دکتر ربیعی گفت خداروشکر دختر سلامته و باید تو ماه نه خوب غذا هایه خوشمزه بخورم تا دخملم حسابی تپل بشه... همه بگید ماشاالله...
روز عرفه
به نام خدا سلام خانمی خوشگله چند روز دیگه نوبت سونوگرافی داری دلم برات یه ذره شده... ماشاالله حسابی شیطون شدی و کلی به مامان لگد میزنی... روز عرفه با مامان جون و خاله رفتیم دعای عرفه که برات خیلی دعا کردم... اون خانم میگفت روز عرفه خیلی مهمه و حتی جنین که توشکم مادرشه هم تاثیر داره... خدایا به خانم کوچلو ماهم نظری کن دخمل خوب خوشمل و سلامتی باشه... انشاالله همه نی نی ها سلامت باشن... خاله و زن عمو هات برات چیزایه خوشمل آوردن عکسشو برات میزارم دختر گلم... ...
ورد به 8 ماهگیت مبارک دختر خوشگلم
به نام خدا سلام مامانی خوشگل خانم طلا بزار اول کاری یه چیزی بهت بگم بخندی وقتی به بابا و خاله رویا و مامان جون گفتم کلی خندیدن... فسقلی خانم تو این ماه تو شکممامانیش میخوابم وایییییییییییی جوووووونمم آخه این روزها کمتر تکون میخوری چون جات تنگه و خانمی طلا بزرگتر شده همه بگید ماشالله... آره نینیه من این روزا دیگه منتظر ورودتم که خانم کوچلومو ببینم تازه با بابایی هم اسمی رو برات درنظر گرفتیم که شایسته خانمیه... اما به هیچکس نگفتیم و نمیگیم تا انشاالله به دنیا بیایی... انشاالله حضرت فاطمه و حضرت رقیه نگه دارت باشن مامانی... ادامه سیسمونیت هم خاله رویا باید بیاد برات بزاره چون دانشگاه شروع شده و میره سرکار یکم وقتش ت...
