نازنین زهرا جوننازنین زهرا جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات نی نی توشولو نازنین زهرا جون

حمام و آب بازی2

به نام خدا سلام من عااااااااشق آب بازیم هروقت مامان جون میخواد بره منم گریه میکنم میخوام بیام حمام...تو حمام خیلی آرومم مخصوصا وقتی بدن شسته میشه ولی وقته به صورتم دست میزنن دوست ندارم و وقتی میخوان منو از تو حمام بدن بیرون تا خاله لباسامو بپوشنوه بغض میکنم آخه دلم میخواست بیشتر تو حمام بمونم وقتی از حمام میام بیرون خیلی خسته ام خاله میگه فکر کنم یه چندسالی نه شیر خورده نه خوابیده آخه تند تند شیر میخورم و حسابی یه دل سیر میخوابم... مامان جون اکرم میگه هروقت کارداریم یا بی قرارم منو ببرن حمام تا خسته بشم لا لا کنم   ...
16 دی 1392

شب یلدا،شب هفت،ده روزگیت مبارک خانم کوچلو

به نام خدا سلام دخترکم این روزها فقط دوست دارم تو صورتت نگاه کنم با اداهایی که درمیاری یا تو خواب میخندی یا گریه میکنی و بغض میکنی گاهی چشمات و باز میکنی و زود میبندی دست و پاتو تکون میدی خودتو سفت میگیری سرخ میشی و یهو یه صدای رعد و برق که بلهههههههه خانمی جیش کرده که خیلی خنده دار میشی جیگولی...      تا سه چهار روز اول گریه همه رو مخصوصا مامانی رو درآوردی خیلی سخت بود گریه میکردی اشکات میومد نمیدونستیم چرا؟حتی دکتر بردیمت که آقای دکتر طاهراحمدی گفت نی نی تون گرسنشه اما مامانی چرا شیر نمیخوردی؟حالا فهمیدیم چون خیلی توشولو بودی بلد نبودی ناناسم... خداروشکر... هفت روزگی سقوط ناف به حمدالله... شب یلدا خاله اینا و...
3 دی 1392

من به دنیا آمدم

به نام خدا سلام  من نازنین زهرا هستم... 24 آذر/ساعت 9:00 صبح/با وزن:2/620 کیلوگرم/قد:47 سانتی متر... خوشگل خوشملاااااااااا  همه بگید ماشالله...   ...
24 آذر 1392

دخترم فردا انشاالله1

به نام خدا سلام دخترکم انشاالله و به یاری خدا فردا باید برم دکتر که شب بستری بشم و پس فردا صورت ماهتو ببینم عاشقتم مامانی جوجو... ...
22 آذر 1392

خانم طلا شد5

به نام خدا سلام دخترم ٥ روز دیگه انشاالله میبینمت... یا امام حسین یا حضرت رقیه تو این لحظات همه رو یاری کن... التماس دعا
18 آذر 1392