دوماهگیم مبارک
به نام خدا
دومین ماهگردم مبااااارک...
هلیا جون و محراب جون و امیرمهدی جون...
خنده هاتو قربون خانمی...
حمام 5 که کلییییییییی جیغ کشیدم دوباره...
ساپرت جدید و اون بلوز سبز جدید و خوشملم...
ای جوووووووووونم...
هواپیما شدم...
اینم عکس واکسنم... خیلی گریه کردم... نمیتونستم پامو حرکت بدم...
این عکس کلاهیم واسه حمام 4 که کلی جیغ کشیدمو گریه کردم...
مراحل بسته بندی نازنین زهرا جان برای رفتن به خونه مامان جونیم...
اینم عروسکم که حسابی کتکش زدم و موهاشو کشیدم...
اینم گوشواره های خوشملم...
دستام که مامانی برام لاک زده و موهامو با کش بسته... ماشاالله...
اینم گل سر و تلم... و مکموکه و پستونک که مامان و بابا موفق نشدن بزارن دهنم و تفش کردم...
تواین دوران که گوشامو سوراخ زدن و نخ به گوشام بود مجبور بودم روسری بپوشم و دختر با حجابی بودم... برایه اینک همش دستمو میبرم به گوشام و میخواره و ممکن بود دستمو بندازم تو نخا و اووف بشم... شدم مثل توروبچه... ماشاالله...
النگو خوشملم که هدیه از طرف دایی جان...
اینم کیک یک ماهگیم که نصفش بهمون رسید(انشاالله هزاراله بشی عشقممممممم)
واینم که رو تختم دراز کشیدم دارم به آویز تختم نگاه میکنم میچرخه و آهنگ میزنه خیلی دوسش دارم...
جغجغه هام که خیلی دوستشون دارم و تک پوش شورتیم که خیلی خوشمله... ماشاالله...
اینجا دست بابایمو انقدر محکم گرفتم که ناخن هام سفید شده...
لباس خوشجملام واییی وایی واییییی واییی ماشاالله...