دختر شیرینم
به نام خدا سلام خانم گلم... ماشااالله چشم خدا بهت باشه میخوام از کارت بگم... تو آشپزخونه سرویس قابله ها رو همه جمع کردم چون خانمی میزد بهشون و هر لحظه امکان سقوطشون بود... باروروکت میایی با درب لباسشویی بازی میکنی خودتو تو رفلکس گاز میبینی و میخندی... وقتی سرم به کاری مشغوله میایی پیشم و شروع میکنی خندیدن تا باهات بازی کنم ورجک تو دل بروم... مامان بزرگ مامان اکرم خونه مامان اکرم بود و بهت میگفت نازنین زهرا نانایی کن و شما شروع میکردی به قردادن دستات... و فدای اون دستای کوچلوت بششششششششم که انقدر خوشگل دست دسی میکنی خانم کوچلو... دوتا دندون نیشای بالات درآمدن یکم لاغر شدی خانمی آخه اذیت شدی دورت بگردم... مبارک مر...
نویسنده :
مامانش
14:46